English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1075 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
manrope U طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
planch U صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
bathometer U دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
boring tubes U لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
blacktop U موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
wisha U برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
fucus U رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
balbriggan U یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
aquaplane U قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
inoculum U مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
hypodermic syringe U کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
gasogene U مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
flag stones U تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
windlass U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
roller bandage U نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
windlasses U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
serinette U ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
bow compass U نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
dry pack U مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
gluteus U یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
bock U یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
splint U نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
chucks U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
calliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
caliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
hundreds and thousands U یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
coffin U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
coffins U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
vibrator U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
monochord U الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
vibrators U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
leno U یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
land plaster U صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
character U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
hyphens U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphen U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
opalite U ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
amalgams U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgam U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
carbon seal U وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
keep something at bay <idiom> U [چیزی را دور نگاه داشتن]
jute U کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
spared U برای یدکی نگاه داشتن
spare U برای یدکی نگاه داشتن
hold over U برای اینده نگاه داشتن
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
lanyards U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
lanyard U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
outrigger U چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
clipboards U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
clipboard U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
stepper U چیزی که برای پله بکار می رود
aluminum wool U رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
dipsticks U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipstick U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
apostrophes U که درموارد زیر بکار میرود
apostrophe U که درموارد زیر بکار میرود
lampron U چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
lakh U سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
studs U زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
fuller's earth U خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
bay leaf U برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
baby siphon U سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
crosse U چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
aniseed U تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
nuggar U بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
baseboard U چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
propety man U متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
property master U متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
kelvin tube U لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود
thyratron U پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
Molotov cocktails U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
the smoking gun U شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
mashy U نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
Molotov cocktail U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
in flagrante delicto U شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
goggles U عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
distemper U ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
jelutong U ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
toluene U مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
ferryboat U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
hi U فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
rollpin U پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
nitrobenzene U ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
cellulose acetate U ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
game theory U این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
steeve U خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lubber's hole U سوراخی در نوک کشتی نزدیک دگل که طناب دگل بوسیله ان بالا وپایین میرود
pitot pressure U فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
impulsive U آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
to step out U برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
design stress resultant U تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
transients U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transient U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
guys U با طناب نگه داشتن
guy U با طناب نگه داشتن
tackling U نگاه داشتن
to keep in U نگاه داشتن
to give support to U نگاه داشتن
tackle U نگاه داشتن
to hang up U نگاه داشتن
to stop [doing something] U نگاه داشتن
tackled U نگاه داشتن
tackles U نگاه داشتن
stayed U نگاه داشتن
to lock out U نگاه داشتن
stay U نگاه داشتن
to lay fast U نگاه داشتن
to put to a pause U نگاه داشتن
stop U نگاه داشتن
holds U نگاه داشتن
stopping U نگاه داشتن
retained U نگاه داشتن
keep U نگاه داشتن
refrain U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
preservatize U نگاه داشتن
retain U نگاه داشتن
retaining U نگاه داشتن
refrains U نگاه داشتن
retains U نگاه داشتن
keeps U نگاه داشتن
to keep any one waiting U نگاه داشتن
stopped U نگاه داشتن
stops U نگاه داشتن
hold U نگاه داشتن
led line U خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
to pause U [برای مدت کوتاهی] در انجام کاری توقف کردن
to set to work U بکار وا داشتن یا انداختن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
freezes U ثابت نگاه داشتن
to keep on U روشن نگاه داشتن
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
stunts U کوتاه نگاه داشتن
to hush up U ساکت نگاه داشتن
shrouded U در زیرحجاب نگاه داشتن
to hold in trust U بطورامانت نگاه داشتن
to keep at bay U معطل نگاه داشتن
to keep in U روشن نگاه داشتن
to keep down U پایین نگاه داشتن
inurn U در فرف نگاه داشتن
shroud U در زیرحجاب نگاه داشتن
hide U مخفی نگاه داشتن
stunting U کوتاه نگاه داشتن
to keep on file U درپرونده نگاه داشتن
freeze U ثابت نگاه داشتن
to keep the pot boiling U کارهارادرجریان نگاه داشتن
hides U مخفی نگاه داشتن
to keep away U دور نگاه داشتن
stunt U کوتاه نگاه داشتن
keep on U بازهم نگاه داشتن
enwomb U در رحم نگاه داشتن
commemorated U بیادگار نگاه داشتن
commemorates U بیادگار نگاه داشتن
commemorate U بیادگار نگاه داشتن
wedging U باگوه نگاه داشتن
commemorating U بیادگار نگاه داشتن
impark U در محوطه نگاه داشتن
to pick up oneself U خودرا نگاه داشتن
wedged U باگوه نگاه داشتن
wedge U باگوه نگاه داشتن
inshrine U با حرمت نگاه داشتن
hold down U مطیع نگاه داشتن
keep under one's hat <idiom> U پنهان نگاه داشتن
to lay up in a napkin U بی مصرف نگاه داشتن
to behave oneself U ادب نگاه داشتن
journalize U دفترروزانه نگاه داشتن
on ice <idiom> U دور نگاه داشتن
wedges U باگوه نگاه داشتن
transients U وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
transient U وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com